ازدواج ستاره های ترک, ازدواج دو بازیگر ترکیه ای, عکس های ازدواج فاهریه و بوراک, عکس فاهریه, عکس بوراک
«کلید اسرار» شاید یکی از اولین سریالهای ترکیهای بود که مردم ایران آن را دیدند. البته نه از کانالهای خارجی که از شبکه ۳٫ آن سریال با اینکه کیفیت چندانی نداشت اما تا سری سوم در تلویزیون پخش شد. هر آنچه بود، میشد فهمید ذائقه و رگ خواب مردم دست ترکیهایها آمده است.
حالا نه فقط مردم ایران و ترکیه بلکه کل خاورمیانه از مصر تا پاکستان وحتی اروپای شرقی مردم به صورت سریالی و پشت سر هم منتظر سریالهای بعدی ترک میمانند. سینمای ترکیه این محبوبیت را مدیون ریشه شرقی و سیستم تبلیغاتی اروپایی است. آنها میتوانند بازیگران سریالهایشان را به ستارههای دوستداشتنی بینالمللی تبدیل کنند و قدرت فیلمسازیشان را ارتقا دهند.
سینمای ترکیه شاید هیچوقت نتواند «جدایی نادر از سیمین» درست کند و اصغر فرهادی داشته باشد یا حتی خیلی کمتر از آن را به دست آورد اما قدم در راه بدل هالیوود یعنی بالیوود گذاشته و ستارههای سرشناس و بینالمللی پیدا کرده است.
«حریم سلطان»، «فاطما گل» و همه سریالهای ترک امروزی اصلا گنجینه سینمای ایران را ندارند اما کاربرد تجاری دارند و برای کشورشان پول درمیآورند. در حالی که سینما و تلویزیون ما حتی شبکههای کشور تاجیکستان که همزبان است یا کشورهای عربی مثل عراق را که هم آیین ما هستند را هم نتوانسته در دست بگیرد.
ترکیهایها حتی از این فضا برای فرهنگسازی در کشورشان استفاده میکنند. دو ستاره ترک این روزها با هم ازدواج کردهاند و در ترکیه از ازدواج این دو وام میگیرند و تبلیغ ازدواج میکنند اما در اینجا خبری از فرهنگسازی نامحسوس نیست. بهانه ما برای اینکه سراغ آنها رفتیم، همین است؛ ازدواج دو ستاره ترک فیلمهای ترکی که حسابی سر و صدا به پا کرده است.
گفت و گوی مجله instyle با زوج جدید سینمای ترکیه:
ازدواج نجاتمان داد
حدود یک سال از نامزدی بوراک اوزچویت و فاهریه اوجان میگذرد و این دو بازیگر جوان و محبوب ترکیه، این روزها علاوه بر زندگی حرفهایشان در عرصه بازیگری، مشغول ساختن زندگی مشترک خود هستند. آنها تاکنون دوبار در سریال «چکاوک» و فیلم سینمایی «عشق شبیه توست» در کنار یکدیگر ظاهر شدهاند ولی مهمتر از آن زندگی مشترکی است که آغاز کردهاند و باید در کنار هم آن را پیش ببرند و قطعا اینبار نقشی مهمتر و جدیتر در کنار هم دارند که باید کمترین اشتباه را در آن داشته باشند. با این زوج جوان همراه شدهایم تا بیشتر از ایدهآلهای آنها بدانیم و بشنویم. . .
شروع روزهای خوشبختی
بوراک: شاید باورتان نشود ولی روز اولی که فاهریه را دیدم به خاطر ندارم. درواقع فکر میکنم او را نخستین بار در جشنواره تلویزیونی دیدم.
فاهریه: نه، ما نخستین بار همدیگر را سر صحنه فیلمبرداری سریال «حریم سلطان» دیدیم. من برای تست دادن برای بازی در یکی از نقشهای سریال آمده بودم و گروه مشغول فیلمبرداری یکی از سکانسهای فیلمی بودند که بوراک در آن بازی میکرد و من آنجا بوراک را از نزدیک دیدم و اتفاقا با هم یک احوالپرسی مختصر هم داشتیم.
بوراک: حالا یادم افتاد. من واقعا خنگ هستم.
فاهریه: آن روز نخستین ملاقات ما بود و فکر میکنم روز خوشبختی ما از همانجا شروع شد و درنهایت سرنوشت ما را به سمت همکاری مشترک کشاند و حالا هم وارد زندگی مشترک شدهایم.
بازیهای سرنوشت ما
بوراک: من کلا به سرنوشت و تقدیر بسیار معتقدم و همانطور که فاهریه گفت واقعا اعتقاد دارم سرنوشت اینطور بود که آن ملاقات کوتاه ما بعد از چندسال به یک همکاری مشترک تبدیل شود و درنهایت به این منجر شود که ما زندگی مشترکمان را در کنار هم آغاز کنیم.
فاهریه: دقیقا همینطور است وگرنه به من گفته بودند که پیش از من بازیگر دیگری را برای بازی در سریال «چکاوک» درنظر گرفته بودند و به دلیل اینکه آن بازیگر نتوانست برنامه کاری خود را تنظیم کند، قراردادش فسخ شد و با من قرارداد بستند و این دقیقا همان تقدیر و سرنوشت است.
گوشکردن به صدایقلب
فاهریه: دوست ندارم خیلی فانتزی و نامعقول فکر کنم و بگویم که ما به عشق در نگاه اول دچار شدیم چون اصولا آدمی نیستم که بدون منطق و از روی هوس، تصمیمی در زندگیام بگیرم. اتفاقا من آدمی هستم که کاملا مسائل پیرامون خود و زندگیام را تجزیه و تحلیل میکنم و بعد برای آنها تصمیم نهایی را میگیرم. اما در این مورد باید اعتراف کنم که در نگاه اول به بوراک حس عجیبی داشتم، منظورم همان نگاه اول سر فیلمبرداری «حریم سلطان» است.
بوراک: ولی برعکس فاهریه من خیلی از تصمیماتم را از روی دستورات قلبم میگیرم و انجام میدهم. در زندگیام کارهای زیادی را به صورت دلی انجام دادهام، شاید هم از بعضی از آنها پشیمان شده باشم ولی اصولا خیلی به صدای قلبم گوش میدهم و درباره فاهریه هم دقیقا همین اتفاق افتاد و وقتی درباره او به صدای قلبم گوش دادم، دیدم که عاشق او شدهام و نیمه گمشده خودم را پیدا کردهام.
عشق رویایی بین ما
بوراک: حس میکنم به دلیل اینکه قلبم به من گفته است که فاهریه نیمه گمشده من است، قطعا بین ما یک عشق رویایی شکل گرفته است و خوشحالم که فاهریه هم همین حس را دارد. این خیلی مهم است که دوطرف همدیگر را به یک میزان دوست داشته باشند و این یعنی همان عشق رویایی.
فاهریه: اصولا بهنظرم در زندگی امروزه آدمها، عشق یک موضوع رویایی است، یعنی آنقدر زندگیها ماشینی و بدون احساس شده که عشقهای واقعی کمتر دیده میشود و به همین دلیل است که میگویم هر عشقی که میان انسانها وجود داشته باشد، یک عشق رویایی است. عشق میان من و بوراک هم یک عشق رویایی است چون ما به دلیل اینکه هر دو بازیگر هستیم و در این حرفه حضور داریم، عاشق یکدیگر نشدهایم بلکه عاشق شخصیت و حقیقت همدیگر شدهایم.
درک و کمک همسرانه
فاهریه: خوشبختانه ما با یکدیگر همکاریم و این مساله یک نکته بسیار مهم در خود دارد و آنهم اینکه میتوانیم به خوبی همدیگر و حرفه هم را درک کنیم و این کمک میکند که در کنار زندگی مشترکمان، زندگی حرفهای موفقی هم داشته باشیم و با قدرت به کارمان ادامه دهیم. بارها دیدهام که زوجهایی که یکی از آنها بازیگر بوده است، به دلیل اینکه نتوانستهاند خودشان را با شغل همسرشان تطبیق بدهند به مشکل خوردهاند.
بوراک: بله، متاسفانه بازیگری شغلی است که برنامه ثابت و مشخصی ندارد و شما نمیدانید که برای یک پروژه ممکن است چقدر درگیر باشید و در این مدت چقدر خانواده و مخصوصا همسرتان اذیت میشود. به همین دلیل من هم حس میکنم زمانیکه یک هنرمند با هنرمند دیگر ازدواج میکند، این درک متقابل در میان آنها وجود دارد.
فاهریه: من حتی در خانواده خودم هم بارها با این مشکل برخورد کردهام که به دلیل بینظمی که در کارم وجود داشته، اعتراض کردهاند و من هم بارها برایشان توضیح دادهام ولی واقعا درک این مساله برای آنها سخت است.
بوراک: از طرف دیگر من حس میکنم این همکار بودن یک ویژگی دیگر هم دارد و آن هم این است که میتوانیم به همدیگر کمک کنیم. مشورت در کار ما یکی از مهمترین مسائلی است که میتواند به بهتر شدن کار کمک کند و قطعا وقتی همسر شما یکی از بهترین بازیگران کشورتان باشد، دیگر مشکلی برای مشاوره گرفتن ندارید. (باخنده)
فاهریه: منظور از یکی از بهترین بازیگران ترکیه، حتما من هستم دیگر؟!
بوراک: بله، دقیقا همینطور است، همسر عزیزم.
زندگی بدون عشق
بوراک: به نظرم زندگی بدون عشق، زندگی پوچ و خستهکنندهای است. این عشق میتواند عشق بین مادر و فرزند باشد یا عشق میان خواهر و برادر و صرفا منظورم عشق بین زن و شوهر نیست. به نظرم هر انسانی لازم دارد که در زندگی عاشق دیگران باشد و حداقل اطرافیان و خانواده خود را عاشقانه دوست داشته باشد. زندگی بدون عشق واقعا یک زندگی نابودشده است.
فاهریه: در این زمینه کاملا با بوراک موافقم و فکر میکنم عشق یکی از مسائل حیاتی در زندگی انسانهاست. حتی به نظرم انسان میتواند عاشق طبیعت یا عاشق شغلش باشد و همین عشق میتواند برای انسان هدف و انگیزه ایجاد کند. اصولا شما وقتی در زندگی به چیزی عشق نورزید، پس هیچ هدفی نخواهید داشت و انگیزهای ندارید که بهخاطر آن تلاش کنید.
اختلاف سنی نزدیک
فاهریه: یکی از دوستانم چندوقت پیش به من گفت کاشکی همسری را برای خودت انتخاب میکردی که اختلاف سنی بیشتری با تو داشت. برایم عجیب بود چون هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم. من و بوراک حدود ۲ سال اختلاف سنی داریم و برایم این رقم هرگز مهم نبوده و نیست. اصلا چرا باید اختلاف سنی بین زن و شوهر تا این اندازه مهم باشد که بعضیها به آن فکر میکنند.
بوراک: به نظرم مهم این است که زن و شوهر با هم تعامل و تفاهم داشته باشند که خوشبختانه ما داریم. اتفاقا من هم بارها این موضوع را دیدهام. من از فاهریه ۲سال بزرگتر هستم ولی رفتار و تفکرات فاهریه طوری است که واقعا حس میکنم گاهی اوست که از من بزرگتر است.
-
عکس جنجالی دست دادن یک استقلالی با یک زن
-
این مرد جان رهبر را نجات داد | عکس + متن
-
رابطه نامشروع دو دانشجو + عکس های شلاق زدنشان
-
بیماری کلیوی اکبر عبدی و دیالیز در بیمارستان
-
ازدواج دو بازیگر مشهور ترکیه + عکس فاهریه و بوراک
-
خبر فوت خواننده مشهور آمریکایی بر اثر سرطان
-
بازیگر مرد ایرانی; بازیگر سریال معمای شاه درگذشت
-
فهرست ۱۵ شغل شاد در دنیا / جدیده
فاهریه: به دلیل اینکه عقل و هوش من رشد بیشتری داشته است. (باخنده)
بوراک: دقیقا همینطور است و من خودم به این موضوع اعتراف میکنم.
تفریحی به نام شهربازی
بوراک: ما تفریحات مشترک زیادی داریم چون علایق مشترک زیادی داریم. از فیلم دیدن و ورزش کردن گرفته تا مسافرت و خرید کردن. ولی شاید جالبترین تفریح مشترک ما رفتن به شهربازی باشد. (باخنده)
فاهریه: چرا میخندی؟! این هم یکجور تفریح است، اتفاقا تفریح سالم و سادهای هم محسوب میشود و در دسترس همه مردم است. من از کودکی عاشق شهربازی بودم و هنوز هم هستم. شهربازی برایم یک حس نوستالوژی عجیبی دارد و هرگاه به شهربازی میروم، انگار به دوران کودکیام سفر کردهام و واقعا لذت میبرم.